پسرکی در کلاس درس، دو خط موازی را کشید و آنها متولد شدند. چشمشان بهم افتاد و قلبشان برای هم تپید. خط اول گفت: میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم، خانهای داشته باشیم در یک صفحهی دنج کاغذ؛ من روزها کار میکنم و میتوانم بروم خط کنار یک جادهی دورافتاده شوم. …
توضیحات بیشتر »بایگانی برچسب: كتاب الکترونیکی
شعر بسیار زیبای چرا رفتی (سیمین بهبهانی)
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم به سر، سودای آغوش تو دارم نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟ ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟ نه هنگام گل و فصل بهارست؟ نه عاشق در بهاران بی قرارست؟ نگفتم با لبان بسته ی خویش به تو راز درون خسته ی خویش؟ خروش از چشم …
توضیحات بیشتر »اشعار زیبا و خواندنی درباره پاییز
پاییز آمد در میان درختان لانه کرده کبوتر از تراوش باران می گریزد خورشید از غم با تمام غرورش پشت ابر سیاهی عاشقانه به گریه می نشیند من با قلبی به سپیدی صبح با امید بهاران میروم به گلستان همچو عطر اقاقی لابه لای درختان می نشینم باشد روزی به …
توضیحات بیشتر »اشعار زیبا و عاشقانه علی بحرینی
فرصت ما تموم شده، باید از این قصه بریم فرقی نداره من و تو، کدوممون مقصریم خاطرهها رو یادمه، لحظه به لحظه مو به مو هیچی رو یاد من نیار، اونقد خرابم که نگو بد بودم و بدتر شدم .. میرم با پاهای خودم میرم نمیدونم کجا .. آخ کم …
توضیحات بیشتر »اشعار کوتاه زیبای سهراب سپهری
من مسلمانم. قبله ام یک گل سرخ. جانمازم چشمه، مهرم نور. دشت سجاده من. من وضو با تپش پنجره ها می گیرم. در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف. سنگ از پشت نمازم پیداست: همه ذرات نمازم متبلور شده است. من نمازم را وقتی می خوانم که اذانش …
توضیحات بیشتر »دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست (سعدی)
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصلست یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست پیش از این من دعوی پرهیزگاری …
توضیحات بیشتر »از آتش فراقت، شرحی شنیده بودم ( طوطی همدانی)
از آتش فراقت، شرحی شنیده بودم لیکن درون آتش، خود را ندیده بودم گفتی بیا به سویم تا کام دل بیابی دانستمی گر اینسان، با سر دویده بودم هر سو شدم پی دل، کامی نگشت حاصل مطلوب دل تو بودی، من نارسیده بودم کی داشتم نصیبی از عشق تو حبیبی …
توضیحات بیشتر »اشعار زیبای ایرج جنتیعطایی
برای من که در بندم چه اندوه آوری ای تن فراز وحشت داری فرود خنجری ای تن غم آزادگی دارم به تن دلبستگی تا کی ؟ به من بخشیده دلتنگی شکستن های پی در پی در این غوغای مردم کش در این شهر به خون خفتن خوشا در چنگ شب …
توضیحات بیشتر »خانه ات را باد برد…(هیلا صدیقی)
تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موی منی ؟ مسخِ افیونیِ افسانه ی اصحابِ کدامین غاری ؟ در کدامین خوابی ؟ خواب در چشمِ تو ویرانیِ صد طایفه است… تشتِ رسواییِ دزدانِ امارت افتاد تو نگهدار ، هنوزم دو سرِ شالِ مرا پشتِ این پرده ی پوسیده ، تو در …
توضیحات بیشتر »اشعار امیر معزی
سرو روان چو کوه به کردار ماه کرد خط آمد وکنارهٔ ماهش سیاه کرد آن خط مشک بوی که بر عارضش دمید بر گل سپاه مورچه گویی که راه کرد چیره شدیم ما به گنه بر به عشق از آنک صد ره به عجز توبهٔ ما را تباهکرد وز توبه …
توضیحات بیشتر »